/
/ بیکار سفره نیست
بی سفره عشق
بی عشق سخن نیست
سخن که نباشد
فریاد و دعوا نیست
خنده و شوخی نیست
زبان دل کهنه می شود
و روح در چهره و نگاه در چشم ها می خشکد
دست ها در بیکاری فرسوده می شود
اما هیچ کدام به اندازه ی بیکاریی دل نیست
دل باید عاشق باشد
دل بی عشق دل بیکار است
دل بیکار خوش نخواهد بود ...
دل دل دل دیوونه کی قدر تورو می دونه
عشق نیست حال تو ویرونه
اونکه که تو دلم جاشه با
عشقی که تو چشماشه
ای کاش مال من باشه
/ /این
دل ماله تو بود اما از تو چه سود
وای از رفتن تو از دنیایِ حسود
عاشقِ تماشا کن مرا گاهی، جان
تا
دلت شاید سوی من آید اگر خواهی
تا
عشق آید به همراهی
/
هنوز بوستان
پر از نرگس های عاشق است
ولی آرامتر
نرگسی من دیریست به خواب رفته...
......
مرا با مهر خود همراه کردی بانو
زیبا سرودید سپاس از این همه لطف شما:
پشت ابرهای انتظار
ماه روی تو پنهان است
از کنار یادم که می گذری
دستان تمنای نگاهم را نوازش کن
آرام می گیرم
مهم نیست
دور باشی
یا که نزدیک
از روبه رو بیایی
یا که روی بگردانی از من
ماه را از هر طرف که ببینی ماه است . . .::
نسیم که می وزد
فقط مادر عطر نرگس را می بوید
همان نرگسی که لبخندی زیبا به لب داشت
همان نرگسی که تقویم نگاهمان پر شده از نامش
حالا یادش تبسمی بر لبهایمان
نرگسی طعم نگاهت چه شیرین است
با نگاه زیبای تو از زبان دل ما
زمان همیشه از نو آغاز می شود...