-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مهر 1399 08:39
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مهر 1399 08:23
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مهر 1399 08:23
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مهر 1399 08:23
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 مرداد 1399 18:00
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 مرداد 1399 18:00
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 خرداد 1398 02:00
... کافیست،شانه ات را بالا بیندازی و در چشمان کسی نگاه کنی و سر تکان دهی ترکیب این حرکت یعنی،اصلا برایم مهم نیست و این اصلا،اصولا در چشم ها معلوم است چشم ها،دروغ نمی گویند و بطرز مرموزی تمام اصلا ها،کاش ها،اگرها،شایدها،بایدهاوحیف ها در چشم ها معلوم میشود کافیست کسی را دوست داشته باشی کافیست کسی را دوست داشته باشی اصلا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 خرداد 1398 12:54
... اگر کسی روزی بر در کوبید و تو را گفت، که از من خبر آورده مبادا باورش کنی یا گمان بری که او ، خود منم اما اگر ناگاه بی آنکه بشنوی بی آنکه بشنوی بر در می کوبند سوی در رفتی ، در گشودی و کسی به انتظار ایستاده بود آن منم یادت باشد در برای آنی باز کنی که بر در نمی کوبد تو خوب میتوانی صدای قلب مرا، بی آنکه بر در بکوبم...
-
فصل زیستن، آغاز مهر ست
شنبه 12 تیر 1395 07:32
8 تیـــرماه ســـالروز زمینی شدنت مبـــــــارک
-
بزن باران، بر تنهاترین مرد شبـ
چهارشنبه 26 خرداد 1395 03:13
-
تعبیر یکــــ ــــنگاه خاموشــــ
جمعه 20 فروردین 1395 18:53
-
روزِ وصلِ دوستداران یاد باد...یاد باد! آن روزگاران یاد باد!
جمعه 7 اسفند 1394 14:49
در زندگی همیشه چیزهای کوچکی ست که بتواند خاطرات را زنده کند چیزی که بتواند برای ساعتی تو را درگیر گذشته های دور و نزدیک کند و باعث شود آهی از سر حسرت بکشی یا لبخندی از بابت یک یادآوری شیرین چهره ات را روشن کند چیزی به کوچکی یک عکس خانوادگی. یک تصویر قدیمی از خانه ی مادربزرگ به همراه تمام کسانی که روزگاری کنار هم بزرگ...
-
...جغرافیای بدون مرز...
سهشنبه 6 مرداد 1394 22:04
-
... سر فصل عاشقی...
دوشنبه 8 تیر 1394 00:26
-
بـــاور یکـــ لبخنـــد ... Believe a smile
جمعه 1 خرداد 1394 18:32
-
... منـــ به اینـــ معروفـــمـــ ...
شنبه 19 اردیبهشت 1394 01:50
که بــــد عاشقــــ میشمــــ تــــو که میدونستیــــ چرا موندیــــ پیشمــــ قصــــه مــــن و تــــو مثل قصه راه شب رادیوست با این تفاوت که فقط من و تو می شنویم بگذار قراری بگذاریم،پای هیچ کلاغی به قصه ی ما باز نشه هر شب همین موقع صدای پای تو را می شنوم تو هرشب پشت همین در می آیی و منتظر میشوی تا خوابم نبرد خوابم که برد...
-
... خـــوانـــ عشقـــ ...
جمعه 15 اسفند 1393 01:48
/ / بیکار سفره نیست بی سفره عشق بی عشق سخن نیست سخن که نباشد فریاد و دعوا نیست خنده و شوخی نیست زبان دل کهنه می شود و روح در چهره و نگاه در چشم ها می خشکد دست ها در بیکاری فرسوده می شود اما هیچ کدام به اندازه ی بیکاریی دل نیست دل باید عاشق باشد دل بی عشق دل بیکار است دل بیکار خوش نخواهد بود ... دل دل دل دیوونه کی قدر...
-
... امیــــدواریــــ ...
چهارشنبه 13 اسفند 1393 00:18
فرقی نمی کند کی ، کجا و چرا ناامید شده باشی اما ، باید باور داشته باش فرق می کند همیشه آن لحظه ی آخر در این لحظه ی آخر چیزی هست شبیه معجزه شبیه دیدارهای ناگهانی بعداز مدتی طولانی شبیه خبری خوش پس اتفاق های بد شبیه یک دوستت دارم وسط یک دعوا این لحظه ی آخر نوعی امیدواری دارد که هرگز نمی شود ندیده اش گرفت هرجای که بودی...
-
... معجــــزه ...
یکشنبه 3 اسفند 1393 14:41
تو خودت گفته ای رودها را بهم رسانده ای و گفته ای بدون ستون آسمان بر پاست و گفته ای معجزه را برای رسولانت خواسته ای حــــالــــا دوره ی اقیــــانوس و ستون و ماهی ها نیست دوره ای که زمین بچرخد نیست و رود ها خالی شوند هم همین که دست مرا به دستش رسانده ای یعنــــی معــــجــــزه
-
... عــکاس نقـــش های من بــــاش ...
جمعه 24 بهمن 1393 17:35
این جـغرافیا آنقدر از آن تـــوست که دارد نامش تغییر می کند عکــــ ــــاس نقـ ش هـ ای مــــ ــــن بـا ش و بی آنکه لختی سخنی بگوی مـــرا ترسیم کن طوری که هیچ کس نتواند پیدایم کند عــک اس نقـــ ش ها ی م ن بـ ـــا ش من بــه زودی کشور هـــــزار جــزیزه ی لـبخند هـای تــــو می شوم
-
... تلفن همراه ...
سهشنبه 21 بهمن 1393 15:15
همیشه فکر می کردم چیزهایی هست که بدون آنها نمی شود زندگی کرد. وسایلی که آنقدر به استفاده کردن از آنها وابسته شده ایم که نبودنشان انگار تمام زندگی مان را ناقص می کند و بدون آنها هیچ کاری به سادگی پیش نمی رود. چیزی مثل اتومبیل، تلویزیون یا مثل تلفن همراه. همین دستگاه کوچک که همه جا بی اراده در دستمان است. در خیابان، محل...
-
... خط زندگی ...
پنجشنبه 18 دی 1393 00:46
دلتنگ می شویم و هر دو می نشینیم کنار تلفن. بعد از مدتی با هم تلفن آن یکی را می گیریم، بوق اشغال پخش می شود. افسوس می خوریم گوشی را می گذاریم. و در دلمان به آن یکی حق می دهیم دوباره تلاش کند. و هر دو از کنار تلفن فاصله می گیریم. بعد آن یکی سرک میکشد در زندگی آن دیگری و آن دیگری لبخند میزند و می فهمد و خودش هم اتفاقا...
-
... گل زرد ...
پنجشنبه 18 دی 1393 00:44
هیچ وقت نفهمیدم که چرا گل زرد نشانه نفرت است. من زرد را دوست دارم. تو را هم همین طور. اصلاً دوست دارم این بار به جای هر هدیه دیگری، به تو یک شاخه گل زرد هدیه کنم. یک گل شقایق زرد . اما تو به این حرف و حدیث ها توجه نکن. بیا کمی متفاوت فکر کن. چرا اصلا گل قرمز نشانه عشق باشد. وقتی این خورشید است که هر روز عاشقانه دارد...
-
... ببار ای برف ...
سهشنبه 16 دی 1393 01:08
انـگــار چشم هــای بیشماری پشت پنجره هــای بخــار گــرفته آرام قرار گــرفته! به امیــد بارشی سپید از جنس لطیفــ دوست داشتن،با دلهایی که بی قــرارند هر چه از دوستــ رسد نکــوست...سپید و عاشــقانه ببــار سپیدی برفت را به گرمی و با عشق به مــا هدیه کن من ایــمــان دارم به خوبــی بی پــایــانت
-
... بخشـــــیدنـــــ ...
یکشنبه 7 دی 1393 15:25
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی گاهی از پس بعضی چیز ها بر نمی آیی. چیز هایی که شاید هیچ کس نبیند و بزرگی اش را حس نکند. قوی ترین آدم دنیا هم که باشی گاهی بعضی چیز ها برایت آنقدر وزن می گیرند، آنقدر در دلت سنگینی می کنند که فکرش را هم نمی کنی روزی بتوانی فراموششان کنی. به خیالت هم نمی رسد روزی بیاید که آن همه سنگینی رسوب...
-
... شوخیـــــ فیـــــزیکـــــ دانـــــانـــــ ...
یکشنبه 7 دی 1393 15:23
روزی دانشمندان بزرگ فیزیک تصمیم می گیرند با هم قایم باشک بازی کنند قرعه به نام اینشتین افتاد که چشم بگذارد. هنگامی که بازی شروع شد اینشتین شروع به شمارش کرد:۱-۲-۳-۴... و همه فرار کردند تا قایم بشوند. اما نیوتن به جای فرار درست پشت سر اینشتین منتظر شد و تنها کاری که کرد این بود که یک مربع ۱x۱ متر روی خاک ها کشید و در...
-
... زنـــــدگیـــــ ...
یکشنبه 7 دی 1393 15:21
دلم برای آینده تنگ شده است. یاد روز هایی که بعداً می آیند از همین حالا به خیر. به من نخندید. دیوانه نیستم. دارم از چشم انداز فردا هایم لذت می برم. آرزو نه اینکه در دلم خانه کرده باشد، بر همه وجودم حکمرانی می کند. هر شب که چشم هایم را می بندم می دانم که چیزی جز نوازش خورشید بیدارش نمی کند. هر صبح همراه لیوان چای، امید...
-
... دلنــــوشــــتهــــ هــــا ...
پنجشنبه 4 دی 1393 10:22
آمار بازدید : 16 . . . 25 . . . 33 . . . خواندم ، تا آخر ، برایت نظر گذاشتم : عالی بود . بوی گلایه می داد ، گلایه هایت ر ا کم کن ! فوت و فن نوشتن را می دانی . نوشته ات تکانم داد م . هریس . لحن ساده و صمیمی و دلنشینی داری . از عشق و طبیعت هم بنویس . گل . بوس . کله ی زرد دو چشم لبخند زن کله ی زرد دو چشم چشمک زن . . . ....
-
... صــــندلیــــ چــــوبیــــ ...
پنجشنبه 4 دی 1393 10:16
من از این دنیا چی میخوام یک کافه ی خیالی یه روز خوب تو کافه ی خیالی روی صندلی چوبی، پشت همون میز رویایی دو تا قهوه تلخ یا که شیرین تو باشی و اون دنیای خیالی تو از عشق بگی و من از خوبی و قشنگی من از اتاقکی که بشه یک خونه ی خیالی تو برام بگی از درد و رنج شدی خالی وقتی ازت می پرسم چی می خوای از این دنیا بگی دو تا بال...
-
... کــــاشــــ ...
پنجشنبه 4 دی 1393 10:13
کـــاشـــ میـــدانســـتیـــ ما را مجالــ آنــ نیستـــ کهـــ روزهـایـــ رفتهـــ را از ســـر گیریمـــ و لحظهـــ هایـــ بیـــ بازگشتـــ را تمنــا کنیمـــ کاشـــ میدانستیـــ فـــردا چهـــ انـــدازهـــ دیـــر استـــ برایـــ زیستنـــ و چهـــ اندازهـــ زود برایـــ مردنـــ و همیـــشهـــ تنهـــا واژهـــ ایــستـــ پـــر...