... عکــــاســــ نقـشــــ هـایــــ مـــن بـاشــــ ...
... عکــــاســــ نقـشــــ هـایــــ مـــن بـاشــــ ...

... عکــــاســــ نقـشــــ هـایــــ مـــن بـاشــــ ...

... خط زندگی ...




   http://s5.picofile.com/file/8152327218/a372.jpg    

دلتنگ می شویم و هر دو می نشینیم کنار تلفن.
بعد از مدتی با هم تلفن آن یکی را می گیریم،
بوق اشغال پخش می شود.
افسوس می خوریم گوشی را می گذاریم.
و در دلمان به آن یکی حق می دهیم دوباره تلاش کند.
و هر دو از کنار تلفن فاصله می گیریم.
http://s5.picofile.com/file/8152327768/a371.jpg
بعد آن یکی سرک میکشد در زندگی آن دیگری
و آن دیگری لبخند میزند و می فهمد و خودش هم اتفاقا سرک میکشد.
سرک میکشد در زندگی آن یکی و آن یکی هم لبخند میزند.
دلتنگ می شویم.
هر دو می نشینیم کنار تلفن و دیگر منتظر می مانیم تا آن یکی زنگ بزند
و زندگی این گونه می گذرد.
بی آنکه متوجه باشیم وقتی دلمان برای کسی تنگ می شود
او هم شاید دلش برای ما تنگ شده باشد.
اصلا لازم نیست منتظر بمانیم تا او اقدام کند،
خط زندگی همیشه اشغال است
  http://s5.picofile.com/file/8152327284/a370.jpg

 

... گل زرد ...




http://up.facenama.com/file/14258/1410512513122232_jpg.jpg     

هیچ وقت نفهمیدم که چرا گل زرد نشانه نفرت است.
من زرد را دوست دارم.
تو را هم همین طور.
اصلاً دوست دارم این بار به جای هر هدیه دیگری،
به تو یک شاخه گل زرد هدیه کنم.
یک گل شقایق زرد.
اما تو به این حرف و حدیث ها توجه نکن.
بیا کمی متفاوت فکر کن.
چرا اصلا گل قرمز نشانه عشق باشد.
وقتی این خورشید است
که هر روز عاشقانه دارد نورش را به همه هدیه می دهد.
http://up.facenama.com/file/14261/1410512620888463_jpg.jpg
من دوستت دارم
و به همین خاطر هم برایت یک گل شقایق زرد هدیه می آورم.
دوست دارم مثل تمام گل هایی که برایت می آوردم
خشکش کنی و درون گلدان شیشه ای ات بگذاری.
راستی این چندمین گل است؟
حتما باید تا حالا از گل هایت رنگین کمان ساخته باشی این طور نیست؟
یک روز که رنگ صورتی را دوست داشتم برایت گل صورتی خریدم.
یک روز قرمز. برایت گل قرمز خریدم
و روز دیگر عاشق سفید شدم و برایت یک شاخه گل سفید خریدم.
مهم این ها نیستند،
مهم تویی که من همیشه دوستش داشته ام.
امروز هم زرد را دوست دارم و تو را هم همین طور.
پس این گل زرد هدیه به تو با تمام احساسم
http://up.facenama.com/file/14234/a377.jpg  



... ببار ای برف ...

               
               http://s6.picofile.com/file/8236057442/4269f817_o.gif  
        http://s4.picofile.com/file/8162369168/a726.jpg   
انـگــار چشم هــای بیشماری     
پشت پنجره هــای بخــار گــرفته     
            آرام قرار گــرفته!   
      
 
  
به امیــد بارشی سپید از جنس لطیفــ دوست داشتن،با دلهایی که بی قــرارند                  
هر چه از دوستــ رسد نکــوست...سپید و عاشــقانه ببــار                
سپیدی برفت را به گرمی و با عشق به مــا هدیه کن                
 من  ایــمــان  دارم به  خوبــی بی پــایــانت              
   
http://s7.picofile.com/file/8236057700/09d37cde_o.gif                 
       

... بخشـــــیدنـــــ ...




http://s5.picofile.com/file/8152336468/a307.jpg 
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی
گاهی از پس بعضی چیز ها بر نمی آیی.
چیز هایی که شاید هیچ کس نبیند و بزرگی اش را حس نکند.
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی
گاهی بعضی چیز ها برایت آنقدر وزن می گیرند،
آنقدر در دلت سنگینی می کنند
که فکرش را هم نمی کنی روزی بتوانی فراموششان کنی.
به خیالت هم نمی رسد روزی بیاید
که آن همه سنگینی رسوب کرده در قلبت شسته شود،
پاک شود. و دیگر لبخندت را زمین گیر غمی کهنه نکند.
 http://s5.picofile.com/file/8152336526/a310.jpg
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی
گاهی می بینی فعلی به سادگی «بخشیدن» چقدر سخت است.
سخت تر از تمام کارهای سخت دنیا.
حتی سخت تر از فراموش کردن، کنار آمدن.
سخت تر از تحمل دلتنگی و درد دل کردن.
می بینی بخشیدن چقدر نیرو می خواهد که با خودت کنار بیایی
و تمام آن کار های سخت را با هم انجام دهی.
تا شاید بتوانی قدم در راه بخشش بگذاری.
گذشتن از دیوار خاری که یک روز جایی درست سر راه نگاه پر اعتمادت
به زندگی ساخته شده و تمام رویا هایت را زخمی کرده آسان نیست.
اما اگر بتوانی از آن عبور کنی. بخشیدن خیلی سخت است
اما به سبک شدن دل، به یک لبخند آسوده می ارزد نه؟

http://s5.picofile.com/file/8152336584/a300.jpg   


... شوخیـــــ فیـــــزیکـــــ دانـــــانـــــ ...




  http://s5.picofile.com/file/8152336118/a316.jpg

روزی دانشمندان بزرگ فیزیک تصمیم می گیرند
با هم قایم باشک بازی کنند
قرعه به نام اینشتین افتاد که چشم بگذارد.
هنگامی که بازی شروع شد
اینشتین شروع به شمارش کرد:۱-۲-۳-۴...
و همه فرار کردند تا قایم بشوند.
اما نیوتن به جای فرار درست پشت سر اینشتین منتظر شد
و تنها کاری که کرد
این بود که یک مربع ۱x۱ متر روی خاک ها کشید و در مرکز آن ایستاد.
هنگامی که شمارش اینشتین تمام شد
برگشت ونیوتن را دید که درست پشت سرش ایستاده
فریاد زد: هییی!! نیتون! سوک! سوک! نیوتن سوک سوکت کردم!
اما نیوتن با خونسردی و وقار خاص خود به او نگاه کرد وگفت:نه!
تو نیوتن را سوک سوک نکرده ای...
وبقیه دانشمندان جمع شدند تا ببینند که او چطور ثابت میکند
سوک سوک نشده.
نیوتن گفت: من الان داخل یک مربع ۱x۱متر ایستاده ام
بنابراین می شوم نیوتن بر متر مربع که همان پاسکال است
بنابراین پاسکال سوک سوک.
حالا پاسکال باید چشم بگذارد.
 http://s5.picofile.com/file/8152336184/a317.jpg           



... زنـــــدگیـــــ ...




http://s5.picofile.com/file/8136175384/a356.jpg 

دلم برای آینده تنگ شده است.
یاد روز هایی که بعداً می آیند از همین حالا به خیر.
به من نخندید. دیوانه نیستم.
دارم از چشم انداز فردا هایم لذت می برم.
آرزو نه اینکه در دلم خانه کرده باشد،
بر همه وجودم حکمرانی می کند.
هر شب که چشم هایم را می بندم
می دانم که چیزی جز نوازش خورشید بیدارش نمی کند.
هر صبح همراه لیوان چای، امید می نوشم.
برنامه های روزمره ام را چنان خوش خط و مرتب می نویسم
انگار که دارم بهترین خاطره عمرم را در دفترچه ای ثبت می کنم.
چرا که نه؟!
   http://s5.picofile.com/file/8136374450/a359.jpg   
وقتی می توانم عاشق شوم،
وقتی خدا آن بالا قرص و محکم نشسته
و کافی است اسمش را بگویم تا بیاید پیش من،
وقتی آنقدر انگیزه دارم که می توانم خستگی را خسته کنم
چرا خوشبین نباشم؟!
اوضاع حساب بانکی ام تعریفی ندارد.
دور و بری هایم مهربانی یادشان رفته
و شاید اگر خوب فکر کنم غصه های دیگری هم وجود داشته باشد.
اما تا این نفس می آید و می رود زندگی می کنم

        http://s5.picofile.com/file/8152328442/a354.jpg   



... دلنــــوشــــتهــــ هــــا ...





آمار بازدید : 16 . . . 25 . . . 33 . . .


         http://s5.picofile.com/file/8147670168/a494.jpg
خواندم ، تا آخر ، برایت نظر گذاشتم :
عالی بود .
بوی گلایه می داد ، گلایه هایت ر ا کم کن !
فوت و فن نوشتن را می دانی .
نوشته ات تکانم داد م . هریس .
لحن ساده و صمیمی و دلنشینی داری .
از عشق و طبیعت هم بنویس .
گل .
بوس .
کله ی زرد دو چشم لبخند زن
کله ی زرد دو چشم چشمک زن . . .
. . .
برای نوشته ات ، برای دلت نظر می گذارند !
نوشته هایت را فقط خواندند ، فقط خواندند که خوانده باشند …
نفهمیدندت ، نشد که یک لحظه به کالبدت بیایند ، نشد !
راستی تو کجای دنیا بودی وقتی می نوشتی ؟
از چه می نوشتی ؟ برای که می نوشتی ؟
اصلأ آن بوی گلایه ی نوشته ات ؟
اگر فهمیده بودتت امروز آن سوال مسخره را…! از جوابت چشمهایش قلمبه…!
وای خدا … !! به تنهاییت برگرد … تنها بودن سخت است ،
" تنها بودن در بهشت سخت تر از کویراست ."
اما باور کن انسان بیشترین آرامش را در دنیای تنهای خود می یابد …
نوشته هایت را فقط می خوانند … لبخند بزن …
از زیر بار غم شانه خالی کن … چشمهایت را ببند …
شانه هایت را بینداز بالا … بی خیال !!!
http://s5.picofile.com/file/8147673334/a493.jpg     


... صــــندلیــــ چــــوبیــــ ...




        http://s5.picofile.com/file/8150338826/a546.jpg     

من از این دنیا چی میخوام
یک کافه ی خیالی
یه روز خوب تو کافه ی خیالی
روی صندلی چوبی،
پشت همون میز رویایی
دو تا قهوه تلخ یا که شیرین
تو باشی و اون دنیای خیالی
تو از عشق بگی و من از خوبی و قشنگی
من از اتاقکی که بشه یک خونه ی خیالی
تو برام بگی از درد و رنج شدی خالی
وقتی ازت می پرسم چی می خوای از این دنیا
بگی دو تا بال برای پرواز
تا برسم به فصل آغاز
یک شب با آرزوهای قشنگت
چشماتو رو هم بذاری
بگی غصه ها سر اومد
گریه بس...که بهتر اومد
من از این دنیا چی میخوام
دو تا صندلی چوبی
که منو و تو رو بشونه واسه گفتن خوبی
سخته یه روز جای تو بشه خالی
http://s5.picofile.com/file/8150357642/a553.jpg


... کــــاشــــ ...





 http://s5.picofile.com/file/8155328342/a627.jpg 

کـــاشـــ میـــدانســـتیـــ
ما را مجالــ آنــ نیستـــ
کهـــ روزهـایـــ رفتهـــ را از ســـر گیریمـــ
 و لحظهـــ هایـــ بیـــ بازگشتـــ را تمنــا کنیمـــ 
کاشـــ میدانستیـــ
فـــردا چهـــ انـــدازهـــ دیـــر استـــ
برایـــ زیستنـــ
 و چهـــ اندازهـــ زود برایـــ مردنـــ 
و همیـــشهـــ تنهـــا واژهـــ ایــستـــ پـــر فـــریبـــ
کاشـــ میدانستیـــ
یکـــ آلالهـــ را فرصتـــ
یکـــ ســـتارهـــ نیستـــ
و بهـــ ناگاهـــ
بستهـــ خواهد شدــ
پنجرهـــ هایـــ دیدار
در اجبـــار تقدیر
کـــاشـــ میـــدانســـتیـــ
 
http://s5.picofile.com/file/8155332142/a54.jpg         




... فـــــانوســـــ خــــاطــرـــــه ...




      http://s5.picofile.com/file/8153169150/a606.jpg     
سقف آبی به رنگ آرامش
پنجره ها هنوز تو را به نام می خوانند
خاتون خانه
پرده ها،خاطرات را تکان می دهند
صدای نفس های تو در پرده ی شب به رقص در می آید
فانوس خاطره را روشن می کنم
می دانی با نبودنت با اشک من می سوزد؟
        http://s5.picofile.com/file/8153007318/a598.jpg      
   می سوزم تا چراغ خانه مان روشن بماند      
چند روز ، چند شب باید سپری شود تا از پس کوچه های انتظار برگردی  
هنوز حضور خیالی ات را قاب می کنم و بر دیوار باورهایم آویزان می کنم   
لمس می کنم آرزوهایی که نام تو بر تن دارند   
تو در کدام کوچه باران خورده خاطراتم جاماندی؟   
همه کوچه ها به پیش تو بن بست است   
این کوچه ها با تو بوی بهار می دهد   
فصل ها از پی هم گذشت،پاییز سلام کرد   
سردی هوا را به گرمی وجودت در خیالم پیوند زدم   
هنوز چشمهایی نگران است   
قلبی با افکار تو درگیر   
روزها فکرت مرا در آغوش می کشد   
و شبها آوایی نجوا کنان کنار بالینم آواز می خواند   
آه منو و فانوس های خاطره   
وقتی آرزوهایمان برایت قصه می شود و برای من غصه!   
    http://s5.picofile.com/file/8152786834/a585.jpg