درباره من
همیشه راهی است که همه چیز بهتر شود.
کافی است چشم هایت را ببندی،
و به آن لحظه فکر کنی که بهترین ها برایت اتفاق افتاده است.
فرقی نمی کند کی ، کجا و چرا ناامید شده باشی.
اما ، باید باور داشته باش فرق می کند، همیشه آن لحظه ی آخر.
در این لحظه ی آخر چیزی هست شبیه معجزه،
شبیه دیدارهای ناگهانی بعداز مدتی طولانی،
شبیه خبری خوش پس اتفاق های بد،
شبیه یک دوستت دارم وسط یک دعوا،
این لحظه ی آخر نوعی امیدواری دارد که هرگز نمی شود ندیده اش گرفت.
هرجای که بودی چه دور ، چه نزدیک ، چه بداحوالو ، چه نگران
این را مطمئن باش:
یک امیدواری که دورش روبان قرمز بسته اند منتظرت نشسته است.
آن لحظه ی آخر... :-)
ادامه...
روزانه‌ها
همه- هیچ اگر سایه پذیرد... من نیستم چون دیــگران بازیچــــــــه بازیگــــــران
- انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه اند ♡مهربان باش و به هر کسی می رسی لبخند بزن تو نمی دانی به آدم ها چه می گذرد شاید لبخندت برایشان مانند گنجی ارزشمند باشد و آنها بسیار به آن لبخند محتاج باشند.♡
- داستان نویسِ مغرور ! گاه عاشقانه اند و گاه بی رحم . . گاه حس لطیف زندگی دارند و گاه بوی تَعَفُنِ مرگ میدهند ... دلنوشته هایم را میگویم !
- nim@min ... چیزیــــ را از عشــقــــ دزدیـد ـه اند ...
- هـــــزارو یکـــــ شب مـــــن ... به عنوان یک زن من سرزمینی ندارم به عنوان یک زن من سرزمینی نمی خواهم به عنوان یک زن سرزمین من همه ی دنیاست...
جدیدترین یادداشت‌ها
همهبایگانی
- مهر 1399 4
- مرداد 1399 2
- خرداد 1398 2
- تیر 1395 1
- خرداد 1395 1
- فروردین 1395 1
- اسفند 1394 1
- مرداد 1394 1
- تیر 1394 1
- خرداد 1394 1
- اردیبهشت 1394 1
- اسفند 1393 3
- بهمن 1393 2
- دی 1393 11
- آذر 1393 2
- آبان 1393 3
تقویم
مهر 1399| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | |||
| 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
| 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
| 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
| 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
آمار : 10970 بازدید
Powered by Blogsky
نیمـــــــا
سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 22:04
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه...
پشت پرچین خیال
جایی که پاییز هزار رنگ تن طلایی
شاخه های خشک پیچک تنهایی را
نوازشی عاشقانه می دهد
یاد تو در کوچه های ذهنم می پیچد
یادگاری بر روی تن کدام درخت
نام تو را زمزمه می کند؟
هر غروب من در خیابان خیالی ام
به پای کسی ایستاده ام
که هیچگاه با من قدم نزد
باز هم غروب
خیابان
تنهایی
و یک خاطره ی خیس
همین...
نقدیم به تو که ساکن همیشگی این خیابان خیالی هستی
بیاد قدمهایی که با هم برداشتیم
بووووووووووووس
آخ که چقد خوبه قدم زدن با تو...
متشکرم همیشه خوب من ..